نوشته های روزانه

ب قول خودش

نمیدونم اصلا

دوستم ندارم بدونم

میدونی از اینکه اومدی گفتی چک خورده خیلی خوشحالم اصلا حتی یه ذره ناراحت نشدم ایشالله زیز مشت و لگد میرفت

من اصلا داداشمو میخوام

پیش یه عده زبون نفهم مریض چیکار میکنم من اخه؟

بخدا ک روحم مریض شه

بخدا ک التیام نداره

به هر کی میگم درد دلمو یا مسخره ام میکنه یا بی توجه یا میگه ولش کن اون مریضه با خانوادشم اینجوره

خدایا اخه این چه جایی بود ک منو اوردی توش

خدایا دوست ندارم اینجارو

خدایا اخرین باری که از ته ته ته ته دلم خندیدم یادم نمیاد

خدایا چرا عضه‌هایی که تو دلم انداختی از شادیاش بیشترن

خدایا یادم رفته خنده از ته دل بدون هیچ غمی‌چ شکلیه

بم میگه تو میخوای غم داشته باشی میخوای حالت بد باشه میخوای اینجور میخوای اونجور

اما خودش مقصر همه حالای بدمه بهشم ک میگم ادم بده میشم

خدایا نمیشه اونایی که اذیتم میکنن رو بکشی؟ بخدا خیلی دوست دارم اینکارو کنی بزار همه بگن من بدم من پلیدم یا هر چیز دیگه ای

خدایا من این روزا بیشتر از همه روزا بهت احتیاج دارم

خدایا چرا منو جوری نیافردی ک انتقام بگیرم

ک انتقام‌گرفتن بلد باشم

خدایا میتونم حالشونو مثل وقتی ک حالمو بد میکنن بد کنم اما چرا نمیتونم

چرا دلم نمیره به حال بدشون

چرا دلشون میاد به حال بدم

خدایااااا

چرا همه بهم میگن درک کن حالشون بده حق دارن اعصاب و روانتو زندگی اسایشتو بهم بریزن اما هیچکی نمیاد منو درک کنه

شدم تخلیه دل چنتا مریض

عین‌ی فاضلاب کثافطایاشونو میریزن روم میرن

خدایاااا من حالم بده

خیلی بده

درک و عقل و شعورم ندارم

خدایا کمک

خدایاااااا..........

:===()

):)